طالب تجسم واقعی امپریالیزم هار و خونریز عصر ماست!

کشورما دقیقأ از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ تا کنون، به صورت مستمر در گرداب موهن تجاوز، کشتار، وطن فروشی، ویرانگری، مهاجرت و عدم ثبات اجتماعی عمیقا فرو رفته و غرق است. اساسا حل مسئله تضاد و مبارزه طبقاتی قبل از کودتا و بعد از آن قسما تغییر نمود، اما مناسبات سخت جان فیودالی به صورت پایه در هر دو دوره با قوت پابرجا ماند. مبارزه برای حصول استقلال و دفاع از سرزمین مادری با درک از ابرام ماهیت دموکراسی اولویت یافت. از آن زمان درست ۴۵ سال گذشت و اشغال روس هم خاتمه یافت اما شدت درد ها بیشتر، زخم ها عمیق و کاری تر، اعضا قسما فلج و تن میهن دردمند ما هر روز پژمرده و محتضرتر گشت. از همین است که بعضی ها میپرسند، آیا سرشت ما از آغاز ناجور و زشت بنا یافته بود که به چنین سرنوشت غم انگیز و رو به زوال محکوم شدیم؟

غرض

خدمت به خلق در هر امر کوچک زندگی در یک جامعه طبقاتی، نمی تواند هدف اصلی،آزادی انسان،را بر آورد.چون در یک جامعه طبقاتی هر نیکی روی یک غرض شخصی(سود شخصی) و هر بدی بر اثر یک غرض شخصی(مفاد شخصی) تحریک می شود. بنا بران فقط امر خدمت به خلق در هر کار کوچک فی نفسه نمی تواند کاری از پیش برد. پس عمده ترین کار در امری کوشش در راه آزادی انسان دریک جامعه طبقاتی چه شکلی دارد؟ آن شکلی از کار که می تواند با پیشرفت خود زنجیر های اسارت انسان را پاره کند و انسان بسوی آزادی رهنمون شود.از اینست که سیاست مقدم بر هر چیز است. یعنی کمک سیاسی بی غرض ترین کمک است که یک فرد به افراد دیگر میکند. ولی چون دریک جامعه طبقاتی هیچ چیز بی غرض وجود ندارد، پس سیاست نیز نمی تواند غرضی نداشته باشد، ولی غرض سیاسی چیست؟ غرض سیاسی خود یک تضاد است. از یک جانب غرض سیاسی تمامی اغراض شخصی و هریک از آنها را در بر میگیرد، شامل می شود و در احتواء دارد و از سوی دیگر غرض سیاسی یک ذره غرض شخصی را تجلی نمی دهد.

بیشتر بخوانید:

پیمایش به بالا